ایام نوروز است، ایام دید و بازدید و ایام تبریک و شاد باش ... و تلفون، که یک لحظه آرام نمیگیرد. آنقدر از لطیفهگویی دوستان و بذلهگویی آشنایان در این چند روزه خندیدهام، که دلدرد گرفتهام. باورم نمیشد هموطنان تا این حد بذلهگو باشند. جالبتر از همه تلفنی بود از دوستی که میگفت: چندشب پیش، در یکی از کانالهای تلویزیونی، که هزینهاش از بیتالمال وطن تعیین میشود، شب شعری دیده بوده است، در رثای رهبر. بهقول کسانی که رهبر را از قبلاز انقلاب میشناسند؛ اگر آنزمان به آسیدعلی میگفتی روزی خواهد رسید که تو رهبر یک امت هفتاد میلیونی بشوی و بهجایی میرسی که مثل دوران آقامحمد خان، یا فتحعلیشاه قاجار، شاعران در رثایت اشعار نغز بسرایند، غش غش بهریش گوینده مطلب میخندید. این دوست تلفنکننده میگفت: فلانی! تو که همهکاره هستی، هم در تفسیر خبر تبحر داری، هم در تحلیل سیاسی تخصص؛ جایات را در شب شعر و شعرخوانیی تلویزیونی سخت خالی دیدیم، کاش دستِکم بهطور مجاز، حضور میداشتی و مستمعین را با اشعار دلنشینات دلشاد میکردی؟ گفتم: نخست اینکه فعلا فصل هندونه نیست! دویم اینکه من اصلا خبر نداشتم شب شعری برقراراست! سیم اینکه من مجیزگوی رهبر نیستم؛ چهارم اینکه: کی گفته تبحر و تخصص سیاسی دریایی من، دامنه شعر و شاعری را هم فراگرفته است؟ گفتم: علیایّحال ... برای اینکه بینصیب از اجَر اُخروی و عُقده بهدل از خیر و برکت دُنیوی، از گیتی نروی، شعری را که چندی پیش، بیمیل، در رثای رهبر سرودهام، بازخوانی میکنم، باشد که به تریج قبای ذوبشدگان ولایت بر نخورد.
*** ای علی، ای رهبر آزادهام ای فدايت هردو آقازادهام *
هم خروس و هم ُبز و ُبزغالهام چادر و چاقچور دخترخالهام *
ای فدایت هم بسیجی هم سپاه ذوب اندر جهل؛ غوطه در گناه *
ملت ایران بدون قهر و خشم بیعصا و عینک دودی بهچشم *
میسراید در رثایت اینچنین بیتعارف، بیریا، چین درجبین: *
تو ولّی و رهبری، ما اُمتایم هرچه ميگوئی، بگو! در خدمتایم *
بر زبانها نيست جز تمجيد تو مثل ميمون ميکنیم تقليد تو *
گر بگوئی کر شوید! کرَ ميشویم گر بگوئی گاو شید! خرَ ميشویم * گر تو اکبر میشوی، ما اصغریم گر تو لوطی میشوی، ما عنتریم *
گر بگوئي شب شده هر روز ما ما نميگویيم تو حرفات " گوز" ما *
ای علی! ای رهبر عالیجناب!
نَی َ حِسابی توی کارَت، نیَ کتاب *
ای علی! ای بیخبر ازحال ما از غم و از غصه و احوال ما *
ياد از آن ايام و آن عهد کهن روضه ميخواندی برای پنج تومن *
ياد ازآن ايام و آن عهد شباب آرزويت بود يک سيخ کباب *
آن زمان، دوران قبل از انقلاب کی چنين روزی تو ميديدی بخواب؟ *
پيشوا و رهبر مطلق شوی؟ صاحب کاخ شِهِ اسبق شوی؟ *
تو کجا و رهبر مطلق کجا؟ کاخ شاهنشاهیی اسبق کجا؟ *
تو کجا و بنز آلمانی کجا؟ اين همه قدرت به آسانی چرا؟ *
من تو را امشب نصيحت ميکنم آشنا با يک حقيقت ميکنم *
اين وطن هم مال تو، هم مال ماست گو کجايش ارث بابای شماست؟ *
کی وفا بنمود قدرت با کسی؟ تا ابد بر ُقله ماند هر نا کسي؟ *
قدرت مطلق فساد آرد عمو! استخوان گردد تورا اندر گلو! *
بشنو از ما رهبر عالیمقام حرف حق، هرچند تلخ، دریک کلام * پند گیر از سرنوشت شاهِ پیش زودتر زانکه کشانندات به ریش * قبل از آن که دود گردد دین تو چوب بنمايند در آستین تو *
بر سر دارت کنند با ول وله مردها با سوت، زنان با هلهله *
جشن گیرند مردم ایراِنزمین کو به کو ، برزن به برزن، آنچنین *
گفتناش از من، شنیدن از تو باد گوشکن! ورنَه دهند نسلات بهباد