مو در بهمن بهسال هفت و پنجاه غلط کردُم که گفتُم مرگ برشاه ندونستُم که آخوند حقه بازه کلاه ميله * سرمُ اون آيت الله ** دویدُم تو خيابون در شبونگاه زدمُ فرياد و گفتمُ لا الی اله ندونستمُ که چند تا تيله * آخوند خدا خر ميکونن*، استغفرالله ** چه شوها* پشت بوم* رفتُم دو واره* کشیدُم داد با حلقوم پاره مو هی فریاد کردُم: مرگ بر شاه یه تیمسار اومد و گفت: این نواره * مو میگفتُم امام جونُ در کجایی جونُم بر لب رسیده کی ميآیی نوفل لوشاتو ول، بار سفر بند فغان از دوری و رنج جدایی ** امام اومد و رید تو کاسه کوزهام تا گفتُم ملیام، زد توی پوزهام او ُشد چیپون* و ماهم گوسفنداش مو نُم در رفتمو و گفتُم به گوزم ** امام اومد عجب حنگی بهپا کرد منو در جبههها تنها رها کرد مو حق بیدُم* نفهمیدُم چطوشد؟ که باطل اومد و لنِگام هوا کرد ** عجب کشکی شده اين انقلابمُ عجب پشمی شده رؤيا و خوابمُ مو که ازدست دنيا در عذابُم زدست کی بنالمُ، خوم * خرابمُ ** عجب گولُم زده آخوند بد نام مو کردُم انقلاب و او بَردَ کام نه گوجه دارم و نی نون سنگک تموم استخونهایم شدن جام* ** مقامات رژيم پارو کُنن پول مو اينجا احمقمُ، خوردمُ فقط گول نه کاخی دارمُ و نی بنزشنگول بقول آلمانها هستمُ فقط Null
آقا سیْد علی، آخوند گُمنام تو گوشمُ ميخونه از صبح تا شام تو کردی انقلاب و ريخت خينِات* مو اينجا رهبرمُ تو امٌتِ خام ** آهای سيد علی خوارمُ تو کردی ز وضع خويش بيزارمُ تو کردی الاهی جِر خوره تنبون تو کينات* مو خیاط بيدُم بيکارمُ تو کردی ** شنیدُم حال و احوالت چنینه اجل حاضر شده اندر کمینه مو نفرین کردُم "شاش گیرَک" بگیری گرفتی یا اخی؟ نفرین همینه! ** اگه روزی رسه دستُم بهرهبر کشُم ریش سفیدش از پس سر چپونُم تو زبالهدون تاریخ تموم هیکلاش، الله و اکبر ......................................................................................................................................... ترجمه : ميله ( مَيل بروزن سَيل) = گذاشتن ؛ میله = میگذارد تيله = توله ميکونن = ميکنند شو = شب بوم = بام دو واره = دوباره چی پون = چوپان بیدُم = بودم خوم = خودَم Jam = جام خين = خون
جراید گزارش دادند قصابها با کمک پاسداران و بسیجیها الاغهای مردم را میکشند وگوشتشان را به عنوان گوشت گوسفند بهخورد مردم میدهند.:
آی آخوندها آی... آخوندها که برمنبر لميده روضه میخوانید!
آی... ملاها که در مسجد نشسته کشک میسایید!
يک الاغی در بيابان میدهد جان
می دهد جان عزيزش را به انسان
*
آی...ای آخوندها، ای حافظان بيضهی اسلام
آی... ای مجلسنشينان عبا بردوش
خاکتان بر سر،
روزتان محشر،
بنزتان گاری،
جيبتان خالی !
تک خری اندر بيابان میکند عَرعَر
میزند جفتک زنان با سٌم خود برسَر
شکوه ها دارد ازاين دنيای فانی، آن زبانبَسته
ياد میآرد زمانهای نه چندان دور، آن حيوانِ دلخسته
کای تو ای آخوند بر پشتاش سوار و تستبيح دردست
بهر منبر رفتن از اين روضه تا آن روضه میرفتی
* یاد میآردزمانی را، که او،
بیشِکوه از سرمای سختِ کوهساران،
بینياز از روغن و بنزين و شوفر، زير باران،
روز و شب، افسار در گردن، کنارت بود
بی غم و غصه، هميشه حاضر و در اختيارت بود
آری آری مونس شبهای تارت بود
* ياد میآرد که تو،
بیترس از خشم و خروش مردم عاصی
بینياز از پاسدار و بنز آلمانی
مهربان دستی به دور گردنش، زاين خانه تا آن خانه میرفتي
نوجوانان وطن را عقد میبستي
* آی.. ای آخوند! ای حلوای مرده خورده! ای مست از میی قدرت!
تک خری اندر بيابان ميکند عرعَر
می زند سُم بر زمين، سر در گريبان، می خورد افسوس
شکوه ها دارد، زدست روزگار،
از آسمان،
از آفتاب، از ماه... از اختر غوطه ور درخون خود گرديده اينک با لب تشنه
پاسداری قصد جانش کرده بود امروز با دشنه
پاسدار ديگری فرياد می زد: "طبق فتوای تو ای فرزانه رهبر! می کُشم خر ..میکُشم خَر، مرگ بر خر ... مرگ بر خَر" * آی ای آخوند، ای حلوای نذری خورده، ای مست از میی قدرت!
طبق فتوای تو اينک خر بجای "ميش" میميرد
آيد آن روزی که آه و ناله يک خر زمانی دامنت گيرد. ...................... میش= گوسفند *