Sonntag, Februar 04, 2007
در سوگ خران وطن
جراید گزارش دادند قصاب‌ها با کمک پاسداران و بسیجی‌ها الاغ‌های مردم را می‌کشند و گوشت‌شان را به عنوان گوشت گوسفند به‌خورد مردم می‌دهند.:






آی آخوند‌ها
آی... آخوندها که برمنبر لميده روضه می‌خوانید!
آی... ملاها که در مسجد نشسته کشک می‌سایید!
يک الاغی در بيابان می‌دهد جان
می دهد جان عزيزش را به انسان
*
آی...ای آخوندها، ای حافظان بيضه‌ی اسلام
آی... ای مجلس‌نشينان عبا بردوش
خاک‌تان بر سر،
روزتان محشر،
بنزتان گاری،
جيب‌تان خالی !
تک خری اندر بيابان می‌کند عَرعَر
می‌زند جفتک زنان با سٌم خود برسَر
شکوه ها دارد ازاين دنيای فانی، آن زبان‌بَسته
ياد می‌آرد زمان‌های نه چندان دور، آن حيوانِ دلخسته
کای تو ای آخوند بر پشت‌اش سوار و تستبيح دردست
بهر منبر رفتن از اين روضه تا آن روضه می‌رفتی
*
یاد می‌آردزمانی را، که او،
بی‌شِکوه از سرمای سختِ کوهساران،
بی‌نياز از روغن و بنزين و شوفر، زير باران،
روز و شب، افسار در گردن، کنارت بود
بی غم و غصه، هميشه حاضر و در اختيارت بود
آری آری مونس شب‌های تارت بود
*
ياد می‌آرد که تو،
بی‌ترس از خشم و خروش مردم عاصی
بی‌نياز از پاسدار و بنز آلمانی
مهربان دستی به دور گردنش، زاين خانه تا آن خانه می‌رفتي
نوجوانان وطن را عقد می‌بستي
*
آی.. ای آخوند! ای حلوای مرده خورده! ای مست از می‌ی قدرت!
تک خری اندر بيابان مي‌کند عرعَر
می زند سُم بر زمين، سر در گريبان، می خورد افسوس
شکوه ها دارد، زدست روزگار،
از آسمان،
از آفتاب،
از ماه... از اختر
غوطه ور درخون خود گرديده اينک با لب تشنه
پاسداری قصد جانش کرده بود امروز با دشنه
پاسدار ديگری فرياد می زد:
"طبق فتوای تو ای فرزانه رهبر! می کُشم خر ..می‌کُشم خَر، مرگ بر خر ... مرگ بر خَر"
*
آی ای آخوند، ای حلوای نذری خورده، ای مست از می‌ی قدرت!
طبق فتوای تو اينک خر بجای "ميش" می‌ميرد
آيد آن روزی که آه و ناله يک خر زمانی دامنت گيرد.
......................
میش= گوسفند
*

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com