امامجمعه ناکجا آباد، در بالای منبر، شکوهها دارد از دست تاکسیرانان تهرانی و از دست رانندگان خودروهای سواری. او مینالد که رانندهها آخوند های منتظر سر خیابان را سوار نمیکنند ولی در عوض برای سوار کردن دخترها از هم سبقت میگیرند. او میگوید: رانندهها بجای سوار کردن روحانیون و محشور شدن با ائمه اطهار و بردن ثواب و تمتع از اجر دنیوی و اُخروی؛ دخترها را سوار میکنند، آنها را میبرند جاده هراز و پس از فریب و گرفتن کام، از دامنه کوه به قعر دره پرتابشان میکنند. او با تأثر میگوید: روحانیون را سوار نمیکنند ولی بیدرنگ، با ماشینهای رنگارنگشان، جلو دخترها ترمز میکنند. سپس با لبخند ملیحی میگوید « کاش ما هم دختر بودیم» و جمعیت میزنند زیر خنده! چون لینک ویدیوکلیپ را نیافتم ناچار سوز دل آیتالله را بهشعر کشیدم:
کاش من هم دختری بودم قشنگ خوشگل و خوش تیپ و رند و شوخ و شنگ * کاش من هم داشتم دو تا ممه مرد شیکپوشی بهمن میزد تنه * نیشگونی میگرفت از باسنام می ربود با بوسهای جان از تنام * لیمویم را میفشرد با هر دو دست میشدم غرق تمنّا، مستِ مست * گونهام میسوخت و او با هر نفس زیرلب میخواند نامام، با هوس
* کاش من هم دختری بودم ملوس کاش من هم میشدم یک شب عروس * توی حجله مینشستم بیغلاف جامی مینوشیدم از شهد زفاف * کاش اسمام بود نرگس یا پری مهرنوش، شبنم، ستاره یا زری * کاش ماشینهای زرد و سُرخفام نیش ترمز میزدند در پیش پام * با نگاهی، چشمکی، لبخندکی میدریدند از تن من خِشتکی * کاش میبردند مرا جاده هراز با فریبی مینمودند سرفراز * یک شبی در حالت مستی و شور قعر دره پرت میکردند به زور * با سری افراشته با موی بور میشدم در قعر دره گور بهگور *