Montag, Oktober 27, 2008
«سارا پیلین» مسبب باخت «مک‌کین»؟
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها...
مک‌کین ِپیر و فرسوده، سارا پیلین جوان و زیبا را برای مقابله با «اوباما»ی فرز و پر تحرک، به‌میدان ‌آورد. ولی این ضعیفه وراج، کک تو تنبون، تنور در سینه و آتشفشان در کله دارد! علیا مخدره گویا اینک، به‌جای قاتق نان، قاتل جانِِ کمپین انتخابی مک‌کین شده است و بیش و بیش‌تر به‌فکرتبلیغ برای خویش و شهرت در جهان است تا رئیس‌جمهور شدن رئیس‌اش..او با بی‌تجربگی، خیره‌سری و دهن‌لقی‌اش، به‌احتمال باید آرزوی معاونت و احیانا احساس شیرین تکیه بر صندلی ریاست جمهوری رادر رؤیا و در خواب ببیند؟ گویا امید‌ها همه برباد شده‌اند و تند باد‌ پاییزی برگی بر شاخه درخت آرزوهای وی باقی نگذاشته‌ است؟ هرچند این به‌ظاهر ملوس و باطن شورشی، هنوز مثل موج خروشان خود را به صخره و ساحل می‌زند!
رفقا و رقبای جمهوری‌خواهش بدجور چنگ و دندان تیز کرده‌اند تا در صورت باخت در انتخابات همه کاسه کوزه‌ها را سر او بشکنند.
آن‌ها می‌گویند: اوائل‌اش خوب آمدی، اواخرش اما ...؟ می‌گویند: توصیه و راهنمایی‌های مشاورین حزبی را به‌تخمدان چپ‌ات هم حساب نمی‌کنی!
می‌گویند: قطار تو هم مثل قطار احمدی‌نژاد بی‌ترمز شده است، فقط گاز، فقط دنده...!
می‌گویند: اگر مک‌کین در انتخابات به‌بازد و ما همه بی‌کار و بی‌عار و یتیم و علّاف بشویم، تنها مقصر و گنهکار تویی، تو! و نه مک‌کین زردنبو و لجمار و نه کس ِ دیگر!
و چنین می‌شمرند اشتباه‌ها و فرصت‌سوزی‌هایش را :
یک – شوهر خواهرت، آن پلیس بدبخت آلاسکایی را، که تصمیم به‌طلاق از زن‌اش گرفته بود، بی‌جهت از کار برکنار کردی! آخه آدم شوهر خواهر خودش را بی‌کار می‌کند؟ فکر کردی تو جمهوری اسلامی هستی، که هر غلطی دلت خواست بکنی؟ وانگهی حتا آنجا هم این‌جور غلط‌ها را نمی‌کنند و برادران متعهد قوم و خویش و فامیل‌شان را بی‌کار نمی‌کنند و رفیق‌شان را بی‌مزد و بی‌نصیب رها نمی‌کنند! نمونه‌اش آیت‌الله رفسنجانی و فرزندان‌اش، نمونه‌اش عوض‌علی کردان و آمحمودش! نمونه‌اش رهبر و حداد عادل و سعید مرتضوی‌اش! باز هم نمونه بیاوریم؟
دو – ادعا کردی که «اوباما» در سن هشت سالگی، ندانسته با یک مسلمان تندرو، هم نشین شده و گپ زده است. گیریم که مسلمانها، بویژه پس از سپتامبر ایلِِه‌ون، مظنون به تروریسم هستند. ولی زن! این هم شد دلیل؟ این هم شد مدرک؟ آیا آخوندها حق ندارند امثال تو را ضعیفه خطاب می‌کنند؟
سه – رفته‌ای و با پول‌های کمپین انتخاباتی حزب شاپینگ کرده و لباس‌های جورواجور خریده‌ای. تنها یک "کت" تنگ و کوتاه‌ات 2500 دلار هزینه برداشته است!
رفقای حزبی می‌گویند: مبارزه انتخاباتی را برو از پرزیدنت احمدی‌نژاد یاد بگیر که از بس لباسش کهنه و مندرس شده به‌هنگام در آغوش گرفتن هوگو چاوز زیر بغل‌اش جر می‌خورد.
چهارم – بیشتر اوقات حرف دهن‌ات را نمی‌فهمی و همین‌طوری دیمی و شکمی حرف می‌زنی و فکر می‌کنی امت همیشه در صحنه بلانسبت خر است و چیزی نمی‌فهمد! این چرندیاتی که تو تحویل‌شان می‌دهی ناشی از بی‌تجربگی و دهن‌لقی و کند‌ذهنی توست؟
مردم می‌گویند: این مک‌کین‌ای که ما می‌بینیم، آن‌که در اثر سقوط هواپیما و حبس پنج‌ساله‌اش در زندان‌های ویت‌کنگ، با اعمال شاقه، کج و معوج شده است، آن‌‌که با پای چلاق و با بازوی شکسته، خودش را بزور سر پا نگه‌می‌دارد و هر بار که به پایان سخنرانی انتخاباتی در یک شهر یا در یک ایالت می‌رسد، نفس راحتی می‌کشد و با سر انگشت عکس صلیب روی سینه‌اش می‌کشد، آری همین مک‌کین، اگر رئیس‌جمهور بشود، با این وضع جسمی و روحی، دریغ که یک‌سال یا حد اکثر دو سال، بیش دوام بیاورد.
وانگاه که اجل سراغ‌اش گرفت و ریق‌اش در آمد، تو حاج‌خانم، نا سلامتی می‌شوی رئیس جمهور آمریکای ابر قدرت!
با تأکید: خدا نیاورد آن روز را اگر بخواهی در اثر غرور جوانی و به‌سبب نادانی و به‌علت بی‌تجربگی و خلط مبحث و شلوغ پلوغی و آخوندبازی و چه و چه ... باز همین الم‌شنگه را راه بیاندازی که تا کنون راه انداخته‌ای! آن‌گاه فاتحه ابرقدرتی خوانده می شود.!
می‌گویند تو که اوبامای بی‌چاره را یتیم گیر آورده و او را تبدیل به یک پول سیاه کردی! فکر نکردی که نصف جمعیت آمریکا هم‌رنگ او هستند و اگر متحد بشوند زیر پای همه ما را خالی می‌کنند؟ تازه جواب نلسون ماندلا را چه بدهیم؟
*
زهرا به یکی‌ از منتقدین، به‌نمایندگی از دیگر منتقدان، گفته‌است: پیش پیش‌ش‌ش! ایکی‌بیری‌ها ( Ikibiriha )! من که می‌خواهم برای تبلیغ حزب و برای انتخاب «جانی مک‌کین » در جلو سیصد میلیون آمریکایی به‌ایستم و روبروی چند صد میلیارد نفوس جهان، ظاهر بشوم، سخنرانی بکنم، انتظار دارید از پول تو جیبی خودم هزینه‌ی کُت و دامن‌ام و میک‌آپ‌ام را پرداخت کنم؟ توقع دارید مثل دکتر اخمطی‌نجات با زیر بغل پاره در مجامع حاضر بشوم، هوگو چاوز و اوفو مرالس را تو بغل بگیرم و با آنها خوش و بش کنم؟ مگه من مسلمونم؟ مگر من درویش‌ام؟ خجالت نمی‌کشید همچین حرفهایی به‌من می‌زنید؟
وانگهی دکتر اخمطی نژاد قدش از هوگو کوتاه‌تر‌است، هنگام بغل کردن هوگو زیر بغل‌اش که هیچ، تنبونش هم جر می‌خورد.
وانگهی خیاط‌های من نه از قُم، که از انکوریج هستند.

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com