پس از آتشبسی که پس از جنگ 33 روزه بین حزبالله و ارتش اسراییل برقرار شد، اروپاییها تعهد کردند کنترل سواحل لبنان و سوریه را برای جلوگیری از تردد قایقها و کشتیهای حامل اسلحه بهدست گیرند و این چنین از رسیدن جنگافزار به حزبالله جلو گیرند. این مهم بهعهده نیروی دریایی آلمان گذاشته شد. اگر نقشه خاورمیانه را پیشرو بگذارید و یا سواحل کشورهای شرق مدیترانه را در نظر مجسم کنید ملاحظه میفرمایید، که سوریه در شمال و در شرق چنان مرز طولانییی با لبنان دارد که نیازی به اسلحهرسانی توسط قایقهای فسقلی از طریق دریا نیست. ما هم همین را میگوییم: استقرار چندین فروند ناوشکن و اژدرافکن، و مانورهای محیرالعقول و بیهوده قایقهای عظیم تندرو و کندرو در ساحل لبنان و سوریه و در نتیجه بهدور ریختن ثروت مملکت(آلمان) برای چیست؟ و آیا این بیشتر به یک شوخیی تلخ و گران و پرهزینه، شبیه نیست؟ ما میگوییم: حزب حاکم پول مالیاتی را که ما با خون دل پرداخت میکنیم، بیهوده در مدیترانه هزینه میکند و درست میگوییم.
فیلم برخورد دو ناوچه آلمانی در ساحل بیروت هنگام مانور [ اینجا ]
* با توجه به اینکه آلمان وطن دوم من شده است و من در این کشور بیشتر و طولانیتر اقامت داشتهام تا در وطن اصلیام ایران، این را میدانم که شهروند معمولی آلمانی ( Otto Normalverbraucher )، هیچ از سیاستهای جهانی و از کشمکشهای بینالمللی سر درنمیآورد. و خیلیها اصولا نمیدانند که دولت پول مالیات آنها را در مدیترانه، در شاخ آفریقا و یا در افغانستان، دردامنه کوههای هندوکش، هدر میدهد؛ یا با دادن باج سبیل به روسها، در راستای همگامی با آمریکا، مانع از دستیابی جمهوری اسلامی به تکنولوژی اتمی میشود؟
ولی آنچه آلمانیها را این چنین پیشرفتگیی صنعتییی و توسعهی اقتصادییی ارزانی داشته و نصیب کرده است: نظم، دیسپلین و اطاعت محض از کارفرما و گوش بهفرمان از مافوق و اعتماد به دولتِ منتخب است. چون میدانند کسانی در مصدر کار قرار دارند که مثل خودشان وظیفهشناس و مسلط به کار هستند. که میدانند کار بهکاردان سپرده شده است. که اگر مصدرین امورمهندس و دکتر هستند، مدرک مهندسی و دکتری را از یک نماینده حقیقی یا مجازی کلاهبردار فلان آموزشگاه خرید نکردهاند.
همچنین، علاوه بر نظم و دیسیپلین مادر زاد، این ابتکار و قدرت خلاقه نخبگانشان است که چنین به پیش تاختهاند. اگر دولتی خطا کند و سیاستمداری بهبیراهه رود در انتخابات بعدی حسابش را کف دستش میگذارند، و یا رسانههای آزاد تکلیفاش را تعیین میکنند، قبل از اینکه به انتخابی دوباره برسد.
* با این حال بسیاری از شهروندان آلمانی نمیدانند مدیترانه کجاست و نیروی دریاییشان در آنجا چه میکند؟ و اصولا چهچیز در شاخ آفریقا گُم کردهاند؟ از افغانستان همین را میدانند که گهگاهی هواپیماهای ارتشی لاشه فرزندانشان را از آن دیار به وطن بازمیگرداند. از دیاری، که لولو خور خورهای بنام (الکایدا - القاعده) و (بین لادین) لانه کردهاست
از همه مسخرهتر اما استقرار ناوگان در یاییشان در شاخ آفریقاست.
* من شخصا بیشمار از خلیج عدن، از شاخ آفریقا، از آنجا که اعراب «باب المندب» اش مینامند گذشتهام نقشه:[++].
دریای سرخ دو قاره آسیا و آفریقا را از هم جدا میکند. در یک طرفاش جزیرةالعرب قرار گرفتهاست، که ساحلنشیناناش: امان، یمن، سعودی، اردن، دست در دست آمریکا و غرب دارند؛ و در طرف دیگرش کشورهای مصر، سودان، اتیوپی، جیبوتی و سومالی هستند، که بهغیر از جیبوتی، که تحتالحمایه فرانسه است، آن دو دیگر، اتیوپی، بویژه سومالی که تشکیل دهنده شاخ است، آه ندارند که با ناله سودا کنند، قحطی و گرسنگی و انواع و اقسام امراض واگیر و عدم بهداشت و مرگ و میر، بنیادشان را بهباد داده است.. من از دولتهای غربی ، بویژه از دولت آلمان میپرسم چه کسی در آنجا، در شاخ آفریقا، قاچاق اسلحه میکند؟ کی به کی اسلحه میفروشد؟ کدام اسلحه؟ با کدام پول؟ چه کس گفته است چهار تا دزد دریایی با یکی دوتا قایق کند رو و چند تا مسلسل فرسوده یا مدرن، قادرند امنیت جهان غرب را در شاخ آفریقا یا در نقطهای دیگر از جهان بهخطر بیاندازند؟ تا «پاترول»اش این چنین «آرمادا»یی را توجیه کند؟ کی قرار است به کی اسلحه قاچاق کند؟ بفروشد؟
کشورهای طرفدار غرب در جزیرةالعرب به آفریقا؟ یا کشورهای گرسنه و علفخوار حاشیه بحر احمر به یمن و عربستان سعودی؟ آنچه معلوم است ایناست که دزدان دریایی با چند تفنگ و چند کلاشنیکف و یکی دوتا آر- پی- جی، هر بار یک کشتی بدون اسلحه را میدزدند و با باجگیری کلان از صاحبان کشتی، یا از دولتهای متبوع، پرسنل کشتی و خود کشتی را با محمولاتش آزاد میکنند. پس چه میکند «آرمادای» سوپرمدرن آلمانی؟ آنجا در شاخ آفریقا؟ میگویند ما اجازه شلیک نداریم! پس اجازه چه چیز دارید؟ پس چه میکنید در آنجا.
* چند روز پیش همین دزدان دریاییی مسلمان شهروند سومالی، که هرچه فتنه است از مسلمانان برمیخیزد، کشتی « ایران دیانت» جمهوری اسلامی، که ادعای حمایت از مسلمانان جهان را دارد، به گروگان گرفتند و دیروز معلوم شد که دولت ایران در مقابل پرداخت رشوه کلان به این آدمربایان و به این دزدان دریایی، آن کشتی را پس گرفتهاست. نجات سر نشینان کشتی، اهل هر جا که باشند، کار درستی است. ولی آیا جان پاسداران و مرز داران و سربازان ایرانی که در دست جندالله در بلوچستان اسیر بودند و جندالله تعویض آنها با اسرای خویش را از جمهوری اسلامی طلب میکرد، ارزش معامله نداشتند؟ آیا جان این هموطنان از جان سرنشینان فیلیپینی و هندیی، کشتی «ایران دیانت» کم ارزشتر بود. سربازانی که برای دفاع از مرزهای کشور خدمت میکردند و به ناحق و بیگناه به دست جندالله به جوخه اعدام سپرده شدند، لایق یک گفتگو، از جانب شما، با اسیر کنندگانشان نبودند؟ درست است که جمهوری اسلامی در مقابل سؤالهای مردم هرگز پاسخگو نبودهاست و در مجلس شورای اسلامی دعوا بر سر 100 میلیون تومان کمک اعطایی و اهدایی در جریان است، تا پرسش از دولت مهرورز، که چرا برای نجات جان پاسداران اسیر با جندالله مذاکره نکردند؟ آنگونه که با دزدان دریایی سومالی بر سر میز مذاکره نشستند و باجی بس کلان پرداختند؟
آقای رئیس جمهور! آقای رهبر! چرا با جندالله برای آزادی پاسدارانی که جانشان را برای در قدرت ماندن شما در طبق اخلاص گذاشتهاند، مذاکره و معامله نکردید؟ وقتی شما خود برای جان پاسدارانتان ارزشی قایل نیستید، چه انتظار دارید از جندالله و از شرالله و از خیرالله؟