Dienstag, Januar 01, 2008
پیش‌بینی برای سال 2008
منت خدای را عز و جل و سپاس بی‌کران‌اش باد، که امروز، یکم ژانویه، کمی آرامش نصیب شد.
سال نو میلادی بر همه شما عزیزان مبارک باد. نخست تندرستی، سپس پیروزی برایتان آرزو دارم.
*
و اما بر من چه گذشت؟
سه روز تمام، هی بیخ گوش‌مان ترقه درکردند و هی از صدای ترق تروق‌اش چُرت ما را پاره کردند و هی با صدای بوم بوم و پوف پوف‌اش و با ناله خش‌خش و فش‌فش‌اش، تحرُق و تحرک و تعبّس و تعرّض و تفَش‌فُش به‌وجود آوردند، که اوج آن دیشب بود، که خواب از چشمان ما ربود، که چشم‌تان روز بد نبیند، که لعنت‌الله علی قوم‌الظالمین و بی‌خود و بی‌‌جهت المتحرقین ...
لمحه‌ای در شگفت‌اندر شدم، ما جوانان سی/ چهل سال پیش خود چگونه آن زمان باعث و بانی همین ترّق و تروق‌ها بودیم...
حال جنگ اعصاب حاصل از این ترق ‌و تروق‌ها به‌کنار؛ دلنگ و دلونگ ناقوس کلیسا‌ها هم شده بود قوز بالای قوز، که هنوز هم ادامه دارد، که یسوزد پدر تکنیک مدرن. سابق براین مستخدمین کلیسا پس از چند تا دلنگ و دلونگ، برای پرهیز از گوش‌درد و برای این‌که مثل "کازیمودو" کر نشوند ولش می‌کردند، حالا می‌نشینند تو اتاق گرم و نرم، یک میکی‌موس می‌گذارند روی گوششان و فشار می‌دهند دکمه برقی را و خدا بدهد برکت، دلنگ... دلنگ...
*
چه دلارها، چه یوروها، چه لیره‌ها، چه ین‌ها، آخ چه پول‌های بی زبانی که در پوشش و جلد ترقه و فشفشه دود شدند و به هوا رفتند. صحبت از میلیاردها است و ارقامی که کم‌تر در تصور مردم فقیر و تهیدست می‌گنجند.
با این پول‌ها چند میلیون انسان‌ فقیر، ساکن قاره‌های مختلف جهان را می‌شد سیر؟ و چند برهنه را تن‌پوش به‌تن کرد؟ چند هکتار زمین لم‌‌یزرع را می‌شد زیر کشت بُرد؟ چند کارخانه سانتری فوژ دیگر را می‌شد راه‌انداخت؟ چند سال دیگر ریش حسن نصرالله، معروف به "نصی" و اسماعیل هنیه معروف به "اسی" را می‌شد چرب کرد و هیزم به آتش جنگ در خاورمیانه فرو برد؟ چند میلیون گلوله دیگر را می‌شد در نوار غزه به‌‌آسمان شلیک و مرغان زمینی و دریایی را وحشت‌زده کرد؟
*
اینک ساعت دوازده ظهر، هنوز تک و توکی صدای ترق‌تروق به‌گوش می‌رسد، که کار بچه‌های شیطون
است، ورنه بزرگ‌سالان، هنوز خمار از مستی‌ی شبانه، به‌خواب اندر‌آند. تتمه ترق‌تروق‌ها کار بچه‌هاست. بیش‌تر بچه‌های پناه‌جویان جورواجور. هر چه عرب خاور‌میانه‌ای‌ست تو آلمان جمع شده ( مگر غیر از خاورمیانه جای دیگر هم عرب داریم؟ آره، شمال آفریقا هم چندتایی داریم)، همه تحت پوشش پناهندگی.
از لبنانی گرفته تا مصری، از اردنی تا عراقی، از تونسی تا مراکشی، که سالی دوبار، با بار و بنه و هدیه و سوغات به وطن می‌روند و سالم برمی‌گردند. بدون برخورد با مشکلی. خوش به‌حالشان، ما که با این روش وبلاگنویسی‌مان از نظر هر کس گمنام مانده باشیم از دید تیز‌بین برادران متعهد پنهان نمانده‌ایم، که اگر پای‌مان به مهرآباد برسد آن را تبدیل به مرگ‌آباد‌اش می‌کنند برای ما، هرچند نه پناهنده‌ایم و نه پناهجو. جرم‌مان این است که می‌گوییم این رَه که شما می‌روید به‌ترکستان ختم می‌شود، هم خودتان را نابود می‌کنید وهم ما را ناکام.
می‌گوییم از تاریخ عبرت بگیرید، این دنیا به‌کس وفا نکرد. ولی حضرات بجای حل مسأله همواره تأکید بر پاک کردن صورت‌مسأله دارند.
*
گفتم می‌آیند از کشور‌های عربی و البته از کشورهای رنگارنگ دیگر به‌همچنین، که درب مدینه فاضله به‌روی همه باز است. از یوگسلاوی از هم پاشیده شده بگیر تا هندی و پاکستانی و سری لانکایی، از ایرانی و افغانی بگیر تا روسی و چچنی و آلبانی... تا برسی به کشور‌های متعدد آفریقایی، که من واقعا نفهمیدم این‌ها دیگر از چه چیز در مملکت خودشان فراری‌اند؟ یک انسان، در بعضی از آن‌ ممالک، تقریبا وجود خارجی ندارد، چه رسد به‌این‌که حق و حقوقی داشته باشد!
در کشور‌هایی که مدعی رعایت حقوق بشر‌اند اگر در تظاهراتی خون از دماغ کسی ریخت وزیر کشورش را مجبور به استعفا می‌کنند. رئیس پلیس؛ بقچه‌اش را می‌‌بندند و می‌زنند زیر بغلش.
اونجا اما، آفریقا را می‌گویم، همچنین هند و پاکستان را، به‌چشم خویش دیدم که نیروهای به‌اصطلاح انتظامی، به‌محض تجمع بی‌اجازه ملت در ُطرق و شوارع، مسلسل‌ها را به‌روی آن‌ها می‌گشایند و دِبزَن... گُر گُر گُر گُر همه را درو می‌کنند.
گور پدر انسان و حقوق‌‌اش.
در آلمان و در بیش‌تر کشور‌های اروپایی حیوانات را، حتا ماهی‌ها را، قبل از ذبح، با شوک برقی یا با ضرب چماق تو کله‌اش، بی‌هوش می‌کنند، تا هنگام مرگ درد نکشند. در کشور‌های بسیار پیش‌رفته، مرگ بر اثر انفجار بمب انتحاری چنان سریع‌السیر به‌سراغ انسان می‌آید، که نیازی به بیهوشی نیست.
به بی‌نظیر گفتند تو در لندن نیستی که این‌طور شجاع و بی‌ترس به این‌طرف و آن‌طرف سر می‌زنی! بی‌خود نیست اینجا را پاکستان‌اش نام نهاده‌اند، که باید پاک گردد از دموکراسی و آزادی...
داشتم می‌گفتم این شلوغ‌بازی‌ها و ترقه در‌کردن‌های بی‌موقع بیش‌تر کار اولاد این مهاجمین‌است، که چون پدر و مادر‌هاشان دستورات پلیس و مقرات کشور میزبان را به تخم مرغ ‌شان حساب نمی‌کنند، نمی‌شود از اولاد ذکور و اناث شان هم توقع بیش‌تری داشت.
حالا باز بعضی از هموطنان رگ گردن کلفت نکنند، که مگر این مهاجمین و مهاجرین جای تو را تنگ کرده‌اند؟
و من مجبور به‌تکرار نشوم که بگویم قدم‌شان روی چشم ولی بالاغیرتا احترام صاحب‌خانه را کمی نگه‌دارند و در صدد تحمیل فرهنگ و عادات پس‌مانده‌ی خود به ملت‌های آزاد بر نیایند، مللی که آزادی و دموکراسی را پس‌از قرن‌ها تکاپو بدست آورده‌اند و بعضی از این مهاجرین هنوز قرن‌ها از آن فاصله دارند تا بدانند آزاد اندیشیدن یعنی چه؟ و می‌گویم آبروی خود را می‌برید بدرک، آبروی ما را مبرید.
*
گفت فلانی تو که با نگاهی به آسمان و ابر‌هایش و با نظری به‌سطح ‌دریا و موج‌هایش پیش‌بینی می‌کردی، که یکی دو روز آینده چه حالت جّوی در انتظار کشتی است، حالا بفرمایید ببینیم برای سال 2008 ، که امروز آغازش‌است، چه پیش‌بینی‌هایی در صندوقچه کشتی‌ات داری؟
گفتم: نخست این‌که جمهوری اسلامی انشاالله دستِِ‌‌کم تا یک نسل دیگر بر سر کار خواهد ماند، اگر نگوییم بیش‌تر. آمال و آرزوهای کسانی هم که منتظر حمله آمریکا بودند تا وطن‌شان را از دست ملاها نجات دهد با نطق "جورج دبلیو" مبنی بر عدم اشتغال جیم الف به ساخت بمب اتمی، الحمد و لی‌لاه، نقش بر آب شد. یعنی حرفی که مسؤلین جیم الف سالها می‌گفتند و کسی باور نمی‌کرد و حالا هم کسی نمی‌خواهد از جورج بوش باور کند که اگر این‌طور است پس چرا از گسترش نیروی دفاعی راداری و ضد موشکی‌اش در اروپای شرقی دست بر نمی‌دارد و به درگیری لفظی بیش‌تر با روسیه خاتمه نمی‌دهد؟ و با برچیدن آن پروژه به‌اصطلاح دفاعی- موشکی کاری نمی‌کند که روس‌ها دست از عمل تلافی‌جویانه بر دارند؟ و کس نمی‌پرسد که اگر چنین است و جیم الف قصد ساخت بمب اتم ندارد و تعرض و تهدیدی در کار نیست پس این موشکهای دور برد شهاب 3 و مخلفات‌اش برای چیست؟ آیا صرف این همه هزینه برای این‌است که با این موشک‌های قاره‌پیما یک مستراح عمومی را در یکی از خیابان‌های لوس‌آنجلس با (تی ان تی) هدف قرار دهند؟ و دیوار را بر سر یک پیرمرد آسمون‌جُل، که سرپایی مشغول شاشیدن است خراب کنند؟
عرض کنم شنیدم هاشمی رفسنجانی یک‌روز در یک نشستی، حالا نماز جمعه بود یا هر چیز دیگر، درست یادم نیست، گفت که پیروزی انقلاب اسلامی نتیجه قدرت و نیروی بر‌تر ما نبود، بل‌ دلیل‌اش بی‌عرضه‌گی شاه و دولت‌اش بود(نقل به‌مضمون).
حالا اجازه بدهید من هم بگویم استقامت و پایداری آخوند بر حکومت دلیل بر قدرت و درایت‌اش نیست بل نتیجه بی‌عرضه‌گی ما است.

این اولش، دویم این‌که صلح در خاور میانه برقرار نخواهد شد، هر چند برقراری‌اش آرزوی هر انسان صلح‌طلبی‌ست. لزومی هم ندارد آدم تحلیلگر سیاسی یا مفسرباشد تا به این حقیقت پی‌ببرد. تا مغز‌های متحجری مثل "نصی" و " اسی" بر سر کارند و تا جمهوری اسلامی اذن دخول نداده‌است، خر عصاری همچنان بدور خود خواهد چرخید.

سیم : کشور پاکستان سر انجام به‌زیر سلطه تندروهای اسلامی در خواهد آمد. دلیل‌اش هم نیرو و قدرت تندروها نیست، بل‌ بی‌عُرضه‌گی، حماقت و نادانی دول غرب‌است که نمی‌گذارند پرویز مشرف کارش را بکند، که می‌خواهند در کشور‌های متحجر و پس‌‌مانده، در مدت بیست‌وچهار ساعت، دموکراسی و آزادی به سبک غربی‌ برقرار کنند.

چهارم: کشور‌های اروپایی، در رأس آنها فرانسه و آلمان، سپس سوئد و دانمارک و تتمه، یک قدم دیگر در رویارویی با فرهنگ اسلامی عقب خواهند نشست و بعضی از قوانین جاری مملکت‌شان را، برای هماهنگی با قوانین اسلام و جلوگیری از برخورد‌های نامطلوب، با قانون اسلام وارداتی تطبیق خواهند داد. قدرت اسلامی‌ها(عرب‌ها، ترک‌ها) در اروپا فزونی خواهد یافت و تا یک قرن و اگر خیلی خوشبین باشیم تا دو قرن دیگر، فرهنگ اسلامی، انشالله، بر فرهنگ منحط غربی غلبه خواهد یافت. به این می‌گویند جابجایی نسل‌ها، حاصل از گفت و گوی تمدنها...
*
البته من تا آن زمان زنده نخواهم بود که با این پیش‌بینی‌های برحق قیافه حق‌بجانب بگیرم. ولی خوب... احتمالا این نوشته‌ها در پهنه اینترنت باقی خواهند ماند و آیندگان اسلامی یک رحمة‌الله علیه و نوه‌های ممالک غرب، از جمله نوه‌های خودم، یک لعنة‌الله علیه، شاید به‌سبب این‌که چرا زود‌تر این پیش‌گویی را نکرده‌ام، نثارم خواهند کرد.
پنجم این‌که...
حالا اجازه بدهید بخشی از این پیش‌بینی‌ها به‌تحقق به‌پیوندند، بقیه‌اش را می‌گذاریم برای سال آینده... اگر زنده بودیم.

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com