ملت ایران، بهاستثنای ذوبشدگانی مثل حسین شریعتمدار، که نه حسین است و نه شریعتمدار، محمود احمدی نژاد را بهعنوان رئیسجمهور بهرسمیت نمیشناسند و معتقدند وقتی کسی خود شخصا مشروعیت نداشته باشد چگونه معاونین و وزیران و مشاورین و دستیاراناش میتوانند مشروعیت و مقبولیتی کسب کنند؟ هر چند ولایت مطلقه، با یاری گرفتن از قدرت مطلقه( چوب و چماق و اسلحه سرد و گرم اسلامی)، سر هفتاد میلیون ایرانی کیسه کشیده، او را بر کرسی ریاست نشانده باشد. * اگر قرار شد روزی روزگاری سیدعلی خامنهای را، پس از آزادی وطن، کِتبسته به دادگاه بکشند، یکی از جرائم بیشمارش توهین به شعور ملت شریف ایران خواهد بود، که پساز چهار سال ندانمکاری و خیانت و ویرانی در اقتصاد مملکت، توسط خودش و رئیسجمهور منتخباش، بار دیگر مدعی شده است ملت، احمدی نژاد آزموده و بیسواد را با اکثریت آراء بهعنوان رئیسجمهور انتخاب کرده است، کسی که چهار سال پیش توسط امداد های غیبی خود رهبر، بر کرسی ریاست نشست. * در حقیقت میخواستم مطلب دیگری را عنوان کنم. احمدی نژاد، اسفندیار رحیم مشایی را، کسی که از خودش هالوتر و بیسوادتر است، بهعنوان معاون اول، انتخاب کرده است. اینک چند روز است از همه طرف، مقدار زیادی هم برای منحرف کردن افکار عمومی، سر و صدا راه انداختهاند که رحیم مشایی حق ندارد معاون اول باشد. البته نه به این دلیل که او نیز مثل ارباباش باعث شرمندگی ملت ایران است، بل به این بهانه که گفته است مردم ایران با ملت آمریکا و مردم اسراییل اختلافی ندارد، که با همه نادانیاش حرف درستی زده. ولی اصل مطلب اینجاست که گویا رهبر هم دستور کتبی بر انصراف احمدی نژاد از انتخاب رحیم مشایی بهعنوان معاون اول داده است و رئیس جمهور منتخبِ رهبر، تره هم برای حُکم وی خُرد نکرده و نمیکند! و با این حرفنشنوی در واقع تو دهن رهبر زده است... اجازه بدهید حساب دو دوتا چهار تا را بکنیم. احمدی نژاد دستورات رهبر را پشیزی ارزش قائل نمیشود و کار خودش را میکند و تا آخر خط پای حرفاش میایستد و با همه نادانی و سادهلوحی، چنان کلاهی سر رهبر میگذارد، که تا بیخ گردناش فرو برود، یعنی در انتخاب همکاراناش، سلیقه و اوامر رهبر را به زبالهدانی میریزد و در مقابله با استبداد مطلقه وی، نامی از خود بهجای میگذارد، کاری که نه رفسنجانی و نه خاتمی عرضه و جرأت انجاماش را نداشتند. آیا احمدی نژاد در چنین حالتی کسب وجههای برای خویش نکرده است؟ برای احمدی نژاد، پس از چهار سال دیگر ریاست، انتخاب مجدد در دستورالعمل قرار نخواهد داشت! تا وی را به تمکین سوق دهد، پس چرا تو دهن رهبر نزند؟ رهبر چکار میتواند بکند؟ آیا او میتواند، پس از اینهمه تقلب و آبروریزی، رئیسجمهور منتخب و منتصب خویش را بدون چون و چرا از مقاماش خلع بکند؟ یعنی ناخواسته به خواست مردم، تن دهد؟ همان مردمی که او، بهمنظور حفظ احمدی نژاد، با چنگ و دندان در مقابلشان ایستاده است؟ فراموش نکنیم خامنهای آخوند کینهتوزیست. او میخواهد سر به تن ملت نباشد ولی تسلیم خواستههای آنان نشود. آیا جز ترور رئیسجمهور، گزینه دیگری برای رهبر باقی میماند؟