Donnerstag, Juni 11, 2009
صدای تغییر یا صدای انقلاب؟
چهارسال پیش، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، دوستان از من پرسیدند آیا در انتخابات شرکت می‌کنم یا نه؟ و اگر شرکت کردم به‌ چه‌کس رأی خواهم داد؟
در پاسخ گفتم: من چگونه می‌توانم با رأی‌ خویش قانون اساسی‌ی حکومتی را تأیید بکنم که دشمن من و آزادی‌ی ایران من است؟
چگونه می‌توانم سایه آخوند ایران‌ستیزی را ‌به‌عنوان ولی مطلقه فقیه بر سر خود بپذیرم، که نه در تحصیل و نه در دانش، نه در تجربه و نه در جهان‌بینی از من برتر است و نه در عقل و شعور و درایت بر من ارجح؟ (پریدن از قطار ).
اگر هم توصیه‌ای برای انتخاب کسی داشته باشم احمدی نژاد را توصیه می‌کنم.
باشد که گزینش وی، میخ دیگری باشد بر تابوت رژیم .
این جملات را چهارسال پیش گفتم. هم اکنون نیز همین توصیه را می‌کنم، هر چند معتقدم ملت برای بار دوم گول رهبر را نخواهد خورد.
*
شاه صدای انقلاب را خیلی دیر شنید.
خامنه‌ای، آن‌قدر غوطه در نشئه قدرت است، که هیچ صدایی را نمی‌شنود.
محمد علی ابطحی اما این صدا را شنیده است [ + ] ، هاشمی رفسنجانی حتا کمی دقیق‌تر [ + ]. ولی رهبر را خواب برده‌است. آری این است سرنوشت دیکتانورها ...

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com